بعد از حضور در یک فیلم کمدی که اتفاقاً در گیشه هم موفق بود، او سال گذشته پیشنهاد بازی در یک فیلم متفاوت را پذیرفت؛ «پارکوی» به کارگردانی فریدون جیرانی که در گونه سینمای وحشت جای میگرفت.
شاهرخ شاهی میگوید همیشه عاشق کاراکترهای فیلمهای جیرانی بوده و حالا او یکی از این کاراکترهاست؛ کوهیار هدایت یک جوان عاشقپیشه اما روانپریش.
- چطور برای نقش کوهیار انتخاب شدید؟
- به نظر خودم انتخاب من برای نقش کوهیار یک ریسک بود. من در «مکس» نقش یک جوان امروزی معترض را بازی کردم که با نقش کوهیار کاملاً متفاوت بود. محمدرضا شریفینیا برای این نقش من را انتخاب کرد. قرار بود کوهیار یک بیمار کاملاً روانی باشد.
فریدون جیرانی به من گفت نظیر این نقش را چند سال اخیر در سینمای ایران نداشتیم. برای آنها نوع نگاه کوهیار مهم بود و به نظر آنها من این نگاه را داشتم و فیزیک صورتم هم مناسب این نقش بود.
البته این را هم فراموش نکنید که سوپراستارها نهایتاً تا دو هفته ضامن فروش فیلم هستند و بعد از آن فیلمنامه و کارگردانی روی فروش فیلم موثر است. ین روزها «پارک وی» خوب میفروشد و من از این روند صعودی فروش فیلم خوشحالم.
- یعنی شما حضور خودتان را یکی از عوامل فروش خوب «پارک وی» میدانید؟
- نه، به طور کلی فیلمنامه خوب و بازی گرفتن خوب کارگردان از جمله مهمترین عوامل است. فریدون جیرانی در بازی گرفتن بسیار تواناست. در صحنههایی که من برای ایفای نقش به بنبست میخوردم او در مکانی خلوت برای من نقش را بازی میکرد. جیرانی علاوه بر اینکه کارگردان خوبی است یک بازیگر تواناست.
- پس از مطالعه فیلمنامه چه تصور ذهنی از شخصیت کوهیار داشتید؟ قطعاً با او همذاتپنداری نمیکردید؟
- من میدانستم «پارک وی» فیلمی در ژانر جیرانی است. به نظرم کاراکترها ی فیلمهای جیرانی منحصر به فردند و مشابه ندارند. روزی که فیلمنامه را گرفتم. با وسواسی عجیب، در اتاقی با نور کم و همراه یک موزیک ترسناک مشغول مطالعه فیلمنامه شدم و تا 4 صبح بیدار ماندم. فیلمنامه آنقدر خوب بود که حتی یک جاهایی ترسیدم.
خودم را جای کوهیار میگذاشتم و فکر میکردم چه کار باید بکنم. فردای آن روز وقتی دستیار کارگردان نظرم را پرسید با آمادگی کامل اعلام کردم که هستم. من به دنبال تثبیت خودم در سینما بودم و «پارک وی» فرصت مناسبی بود پس با انگیزه و وسواس آن را انتخاب کردم.
- موقع مطالعه فیلمنامه، چه صحنههایی سخت به نظر میرسید؟
- البته مطمئن بودم که از عهده همه صحنهها بر میآیم ولی درمورد بعضی قسمتهای فیلم فکر میکردم چهطور از کار درمیآیند.
- مثلاً کدام سکانسها؟
- سکانسهای وحشتناک فیلم. آنجایی که از راننده کتک خوردم و به خانه آمدم یک بازی کامل حسی داشتم. در جایی که رعنا به من میگوید تو تنهایی و باید یک دوست برای خودت پیدا کنی. آنجا یک حس بیمنطقی داشتم، آنجا اولین صحنهای بود که باید عصبیت و روانپریشی کوهیار را منتقل میکردم. صحنه درگیری با مادر و به قتل رساندن او حالت عجیبی بود و بازی سختی را میطلبید، واکنش بعد از مرگ مادر و...
- بعد از تماشای «پارکوی»، این صحنهها را چطور دیدید؟
- من بازیگر کاملی نیستم و قطعاً مشکلاتی دارم. اما جاهایی که بازی حسی داشتم را دوست دارم. باور کنید پس از گرفتن پلانهای حسی تا 2 ساعت حال خوشی نداشتم چون آنقدر در قالب کوهیار میرفتم که دلم برایش میسوخت. کوهیار یک روانی و البته عاشق بود.
- فکر میکنید تماشاگر چه حسی به کوهیار پیدا میکند، ترحم یا تنفر و یا...؟
- قرار بود کوهیار یک دیوانه عاشق باشد. باید در عین روانی بودن وجه عاشقانه نقش هم خوب از کار درمیآمد، چون اگر اینطورنمیشد کوهیار یک بدمن تمام عیار بود، اما کوهیار واقعاً عاشق رعنا بود و تماشاگر این حس عاشقانه را درک میکند.
- این روانی عاشق را قبلاً هم در فیلم دیگری از جیرانی یعنی «قرمز» دیدهایم. کاراکتر ناصر ملک با بازی محمد رضا فروتن.
- بله، درست است. اما «قرمز»یک فیلم کاملاً ایرانی و برای مردم باورپذیر بود. اما در «پارک وی» فریدون جیرانی به سمت سینمای هالیوود رفته است. فیلمی که شاید باورش برای مردم کمی سخت باشد. اما با «پارکوی» یک ژانر نو وارد سینمای ایران شد. در مقایسه ناصر ملک و کوهیار هدایت هم معتقدم، جنس بازی در این دو نقش کاملاً متفاوت است.
- چه چیزی باعث این تفاوت میشود، هر دو نقش روانپریشی عاشق است.
- بله، ولی نوع بیماری آنها متفاوت است و به دنبال آن جنس بازی و شخصیتپردازی متفاوت است.
- اما مردم ناصر ملک فیلم «قرمز» را بیشتر باور میکنند.
- بله، به هر حال «پارکوی» یک ریسک در سینمای ایران است. یک تریلر روانکاوانه که 3 مؤلفه اصلی نور، میزانسن و تحرک در آن دخیل است. کارگردانهای ما برای چنین تجربههایی باید دانش و جسارت داشته باشند و اینها را فریدون جیرانی داشت. «پارکوی» کاملاً لب مرز بود و میتوانست به جای اینکه ترس و وحشت را القا کند کاملاً خندهدار شود.
- البته، این اتفاق در بعضی قسمتها رخ داده و در بعضی صحنهها تماشاگر به خنده میافتد.
- بله، اما همین که میتواند لااقل حدود 40 دقیقه تماشاگر را روی صندلی میخکوب کند کافی است. قبول کنید که «پارک وی» یک تجربه و اتفاق تازه است. شاید تمایل کارگردان برای تند شدن ریتم فیلم و نوع تدوین باعث شده بعضی صحنهها آن طور که باید نباشد.
- راستی سکانس تقابل رعنا و کوهیار روی پل پارکوی، در عین جذابیت، ضعیف ازکار درآمده، علت آن چیست؟
- به هر حال ما با ضعف امکانات مواجهیم. بستن پل پارک وی و به دنبال آن ترافیکی که روی پل ایجاد شد این امکان را به ما نمیداد که برای مدت طولانی روی پل کار کنیم. «پارکوی» فیلمی در اندازه بضاعتهای گروه سازنده بود.
- پس معتقدید حتی با امکانات کم، باز هم بهتر است تجربههای جدیدی در فیلمسازی داشته باشیم؟
- بله، فریدون جیرانی هم میتواند فیلمی بسازد که هیچ منتقدی درباره آن نقد بدی ننویسد یعنی با توجه به امکانات و در حد بضاعتهای موجود فیلم بسازد. اما وقتی یک کارگردان جسارت به خرج میدهد و تجربه میکند این جسارت قابل تقدیر است.
- راستی، چرا کوهیار اینقدر سریع صحبت میکند. فکر میکنم این مسأله یکی از انتقادات وارد به بازیگری شماست؟
- بله، اما کارگردان از من خواست اینطور باشم. کوهیار باید یک کاراکتر پرتحرک میبود و سریع دیالوگ میگفت. البته من اصولاً تند صحبت میکنم اما میتوانم خودم را کنترل کنم. قرار بود با این لحن تند روانپریشی کوهیار در ذهن تماشاگر تداعی شود.
- در جایی گفته بودید شاید «پارکوی2» هم ساخته شود، این به خاطر پایان باز فیلم است.
- بله و اگر فیلم فروش خوبی داشته باشد قطعاً قسمت دوم آن هم ساخته میشود.
- این روزها انتقادهای زیادی در نشریات مختلف نسبت به «پارک وی» میبینیم، در مقابل آنها چه دفاعی از فیلم دارید؟
- البته، به این شدتی که شما میگویید نبوده اما انتظار دارم منتقدها کمی منصفانهتر قضاوت کنند. به نظر من «پارکوی» حتی این لیاقت را داشت که در رشتههای کارگردانی، بازیگری، فیلمبرداری و صداگذاری در جشنواره فیلم فجر کاندیدا شود اما متأسفانه نادیده گرفته شد.